**NEW**NEW**NEW**

****نظر یادتون نره ها....****

**NEW**NEW**NEW**

****نظر یادتون نره ها....****

تو را من چشم در راهم

!!!!!!!  وقتی عاطفه ها می میرد !!!!!!!



برای دیدن ، بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.

وقتی عاطفه ها می میرد

«صدای تیک تاک ...ساعت مرا از دنیای خود به دنیای یاس و ناامیدی و ... انزوا ... می کشاند. دراین آخرین لحظات شب انیس لحظه های بی کسی کسانی هستم که تنها منت زنده بودن را بر دوش می کشند و ذهنشان سردابی است ازرنج هایی که دیده اند . کسانی که خاطرات گذشته را با  قداست هرچیزقدیسی پاس می دارند.گاه با خود می اندیشم که مگر پیری جرم است که باید به غربتکدهی چون سرای سالمندان تبعیدشد.مگر آینه ی دل  را غبار اندیشه ها ی نادرست گرفته که خلق عبور روزها را از شیار پیشانی سالمندان از یاد برده اند. آه ای رسولان برخیزید و حدیثی دیگر بگویید و کتابی دیگر بیاورید و از نفیر قانون فریاد کنید که جدایی پیران از خانواده ها حرام است. جوان امروز والدین پیر خودرا مزاحم و د ست و پاگیر ... خودمی داند و سعی در انفصال آن ها و حفظ استقلال خود... دارد. ... نسلی .. که امروزه درسایه از خود بیگانگی و به دور از فرامین  قرآنی و بهره مندی ازنظام مستغنی اخلاقی و تربیتی اسلام ... دچارسراب های کذایی وپوچی شده و بر حیرانی و سرگشتگی او افزوده است . نسلی که باید از آنها  استدعا کرد که لااقل والدین خویش را در زمان پیری به سخره و استهزاء نگیرند چه رسد به  احترام و ا کرام والدین ... .البته در قطب مخالف این بی حرمتی ها ... هم  هستند کسانی که در سایه تربیت اصیل  و ارزشمند قرآنی والدین خود را اکرام کرده و  در سنین پیری ... یارو یاورشان بوده اند»

1.گوهری سید اسماعیل/ارزش پدر ومادر در قران وروایات/ص101

 

 

 

احساس تنهایی

«شاید نتوان احساس تنهایی نسان هایی را درک کرد که با تمام عشق وعلاقه به فرزندانشان امروزه در گوشه ای خلوت تنها وبی کس نشسته اند.انسانهایی که   ... تمام هم وغمشان بزرگ کردن فرزندان  ونهایت آرزوی شان ... کمال  و سعادت آنها بود. غافل از اینکه همین فرزندان ثمره  زحماتشان را به دور از احساسات عاطفی وبا نهایت قصاوت قلب به باد فنا می دهند  و پدر ومادر خود را به بهانه های واهی به خانه سالمندان می سپارند.آری باورش سخت است بیرون راندن سالمندی  که همه ی روزگار خویش را در خوشی وخوشنودی فرزندان گذرانده وتمام خاطراتش در این مهم متجلی شده است .حال بماند جدایی ازخانواده  وترک نمودن  همه ی آن خاطرات و رفتن به جایی که برای انسان یادآورفراموشی ونیستی  است. آنها فکر می کنند این جا آخر خط است و تمام وجودشان را یأس وناامیدی در بر  می گیرد، مگر گناهشان چه بوده ،خدمت عاشقانه به فرزندان ویا صرف اوقات  جوانی به پای آنها . آری پاداش این از خود گذشتگی ها چیزی نیست جز فراموش شدن. وقتی که به چشمان معصوم آنها  می نگری خاطرات  سالهایی را می یابی که با تمام سختی ها و مشقات ...به دلیل ، وجود فرزندان آرام وشاد می زیستند  .... حال اولین کسی که آنها را به فراموشی می سپارد همین فرزندانند  . با این وجود وبا همه ی این سنگدلی ها باز هم در آن مکان چِندِشت آور تنها امید وانتظارشان دیدن فرزندان است.آه که انسان چه موجود فراموش کاروناسپاسی است ،فراموش کردن آن همه فداکاری هاومحبت ها شاید بی انصافی محض باشد. »

[1] فرزانه ،شکاری ،کارشناس رشته مهندسی کشاورزی 

 


به انتظار یک سلام آشنا

« بارلها چگونه باور کنم نامردمی های روزگار را که وقتی کسی به سنین پیری می رسد ازخانواده طرد می شود و همه فکر می کنند ، دیگر نیازی به محبت و مراقبت ندارند اما این چنین نیست چرا که پایان  زندگی برای او شروعی دوباره است . در دوران پیری اطرافیان به جای  دلسوزی و هم دردی برای او جهنمی پر درد و غصه می سازند،او را طرد کرده و به خانه سالمندان  می برند،.این کار  همانند  پائیزی پرغربت برای او تجلی می یابد،پائیزی که  برای او خیلی سخت می گذرد وقتی که به روال همیشه روی نیمکت چوبی زیر سایه درخت نارون  می نشیند و به حوض وسط حیاط  خیره می شود حوضی که سال ها ست رنگ و بویی از ماهیان قرمز به خود ندیده است .او رفت و آمد دیگر دوستانش را می بیند  وبه خرد شدن برگ های خشک درزیر پای آن ها نظاره می کند. برگ های مرده ای که  ازهر طرف باد آن ها را می رقصاند و غصه نهفته آن ها را آشکارمی سازد. تمام این صحنه ها   دست در دست هم میدهد  تا او وجود پائیز را برای ، خود تداعی کند. از پائیز بدش می آید چون دل پرمهرش را به درد می آورد. انگار خورشیدی که همدم تنهایی هایش بود رهایش کرده  و درخت پر شاخ و برگ و سرسبز امیدش  با اوسر ستیز دارد. او از همه وقت تنهاتر است ،در چشمانش که خیره می شوی در می یابی که  چه غم کهنه و ملال آوری  در درونش شعله می کشد. او منتظر است، منتظر یک سلام ، یک نگاه ، یک لبخند آشنا ،ویا پایان یک انتظار سخت . هر روزسپیده  دم ،سلامش می کند و او بیدار می شود و به انتظارش ادامه می دهد . به ظاهر با دوستان می خندد و سخن می گوید ولی  دوباره بر روی نیمکت به انتظار یک سلام می نشیند.چشمان پر مهر ومحبتش خیس است وبا بسته شدن پلک هایش اشکش جاری. آری پرنده خیالش او را به هر سوی می برد به سوی دورانی که فرزندانش دوستش داشتند و به او عشق می ورزیدند و دوریش برایشان ناممکن بود»

[1] . رشیدی اعظم ،کارشناس  الهیات

 

در خاتمه باید گفت « انسان نباید هرگز از نگهداری و خدمت به پدر ومادر[خویش ] اظهار [عجز وناتوانی] کند و پدر ومادری که به سن کهولت وپیری برسند .. [نیازمند رسیدگی بیشتری هستند ]... گاهی نیز ممکن است در اثر ..[بیماری] کار مشکل تر شود [ولی هیچ گاه ]نباید انسان از چنین وضعیتی اظهار[عجز ] وتنفر کند و این گونه مشکل را نقب و عذاب بداند بلکه این یک راه [نزول ] و فرود آمدن رحمت الهی است »

[1] گوهری سید اسماعیل/ارزش پدر ومادر در قران وروایات/ ص97

نظرات 1 + ارسال نظر
نازنین یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:26 ب.ظ

نکنه خوتونم با پدر و مادرتون بدرفتارید؟؟ مطلبش قشنگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد